معنای اصطلاح فلسفه چیست؟
1403/03/15
فلسفه برای کودکان
معنای اصطلاح فلسفه چیست؟
محسن کردلو:
واژه فلسفه-Philosophia-یا فیلوسوفیا کلمه ای یونانی است که از دو بخش تشکیل شده است: فیلو به معنی دوستداری و سوفیا به معنی دانایی. این کلمه خاستگاه فلسفه را «عشق» و مقصد آن را «شناسایی» می داند. بنابراین رویکرد شناسایی ذات چیزها از طریق فلسفه ورزی (فلسفیدن) صورت می گیرد نه فلسفه دانی.
فلسفه چیست؟
از دیرباز تاکنون پاسخهای مختلفی به این پرسش که فلسفه چیست؟ داده شده است.
دستهای فلسفه را مجموعهای از آرا و اندیشههای فیلسوفان، درباره موضوعات فلسفی میدانند؛ حاصل این نگرش پدید آمدن رشته فلسفه در دانشگاهها و مطالعه تاریخ اندیشه فیلسوفان است. این رویکرد رویکرد اول میباشد.
دسته دوم یا رویکرد دوم فلسفه را کنش فلسفی میدانند و به عبارت دیگر فیلسوف را کسی نمیدانند که پر از اندیشههای فلسفی دیگر فیلسوفان باشد؛ بلکه فیلسوف را کسی میدانند که به صورت فلسفی اندیشه کند.
در صورتی که بخواهیم از این دو دسته انتقاد کنیم باید به چه معیاری مراجعه کنیم؟
برای این کار باید به معنای حقیقی فلسفه مراجعه کنیم. آغازگر حقیقی فلسفه، سقراط بود و او به عنوان فیلسوف اول، گرچه نه ادعای دانایی کرد، نه کتابی نوشت و نه نظریهای پدید آورد، اما در پی سنجش بنیادی و خردمندانه آرا و عقاید بود.
کار سقراط همانا برانگیختن توجه فرد به شناختن خود و بیدار کردن طبیعت اوست(نقیب زاده،1398). سقراط برای شاگردانش نه میز و صندلی میچید، نه بالای منبر میرفت و نه ساعتها سخنرانی میکرد، او در تمام اوقات زندگیش یک فیلسوف بود چه در خدمت سربازی و چه هنگامی که در زندان جام زهر را سر میکشد. سقراط اولین کسی بود که نشان داد تمام زندگی انسان، همه لحظات و مقاطع آن و تمام کارهایی که در طول آن انجام میشود، فرصتی برای انجام فلسفه است. آشکارا میتوان گفت که فلسفه برای سقراط یک فعالیت بود. از دیدگاه او فیلسوف کسی است که فلسفی شده باشد، یعنی فلسفی اندیشه کند( اسمیت، 1387).
این سخن کانت که کار فلسفه آموختن اندیشیدن است و نه آموختن اندیشهها، بیانی دیگر از همان معنایی است که برای نخستین بار سقراط به کشف آن رسید و به کارش بست. پس فلسفه، فعالیت و عمل است و عمل فلسفی برابر با اندیشیدن است. فلسفه با ذات اندیشیدن سر و کار دارد. البته اندیشیدن یک فعالیت مبهم و بیمعنا نیست." تحلیل، انتقاد، ترکیب، بررسی ارزشها، سیر عقلانی، تفسیر و بسط نظریات علمی"است(شریعتمداری،1389).
با نگاه به دو رویکرد بالا، اگر فلسفه را مبتنی بر رویکرد اول بدانیم فلسفه مخصوص بزرگسالان و آن هم توانمندترین آنان خواهد بود. بر اساس دیدگاه اول فلسفه پر از موضوعات پیچیده است که آن جز برای خواص امکانپذیر نیست. در نگاه اول فلسفه ارتباط کمی با مسائل زندگی دارد و جز در حوزه مدرسه، دانشگاه و کلاس درس به زندگی راه نمییابد.
اما در نگاه دوم فلسفه مخصوص عدهای خاص نیست، بلکه فعالیتی است همگانی، چه کسانی که در رشته فلسفه تحصیل میکنند و چه کسانی که چیزی از رشته فلسفه نمیدانند، میتوانند عمل فلسفی انجام دهند حتی کسانی که فلسفه را انکار میکنند نیز کاری فلسفی میکنند.
بنابراین از دیدگاه سقراط فلسفه مساوی فلسفیدن است و در سالهای اخیر بازگشت قابل توجهی به این طرز فکر که فلسفه یک فعالیت و یک عمل اندیشه ورزی به شمار میآید صورت گرفته است.
فلسفه در معنای سقراطی
فلسفه ، در معنای سقراطی ، به انسان توجه دارد؛ زیرا این باور وجود دارد که هر انسانی با بهره گیری از عقل می تواند واقعیت های فلسفی را دریابد. کودکان نیز انسان اند و می توانند از عقل خود استفاده کنند. بدین سان ، سقراط قاطبه ی مردم را مد نظر قرار می دهد.گفتگو نیز روش بنیادی سقراط است . به زعم نلسون(1922) ، "روش سقراط یک روش فلسفی است. اما فلسفه متفاوت از دیگر موضوعات آموزشی است . روش سقراط آموزش هنر فلسفیدن است. هنر آموزش درباره ی فلاسفه نیست ؛ بلکه پرورش دادن دانش آموز فیلسوف است" معلمی که به طور جدی به شکل دادن بصیرت فلسفی علاقه مند است ، فقط می تواند از طریق فلسفیدن این کار را انجام دهد. از این رو ، بین اندیشه های سقراط و آنچه زیربنای برنامه درسی فلسفه برای کودکان را تشکیل می دهد ، می توان همانندی های زیر را مشاهده کرد :
1. در مفهوم فلسفه و فیلسوف ، فلسفه را فلسفیدن و پرسیدن سوالات بنیادی و فیلسوف را نیز کسی که در همه ی مراحل زندگی چنین کاری انجام دهد.
2. در همگانی و عمومی دانستن فلسفه ، سقراط معتقد به انسان است و کودکان نیز انسان اند یا دست کم ، دوره کودکی یکمرحله از مراحل رشد انسان است.
3. در روشی که گفت و گوست، از طریق پرسیدن سوالات بنیادی و روشن کردن و توافق بر سر مفاهیم مورد بحث صورت می گیرد . در چند مورد نیز می توان برخی ناهمانندی ها را مشاهد کرد . اول در زمینه نحوه ی استفاده از گفت و گوهاست . در روش سقراط ، همواره گفت و گو بین دو نفر صورت می گیرد؛ اما در فلسفه برای کودکان گفت و گوی جمعی از طریق اجتماع پژوهش فلسفی مطرح است . این سوال وجود دارد که در این صورت تا چه اندازه روح روش سقراط در آن رعایت می شود؟ "چگونه ویژگی اساسی گفت و گو ، که بر برهم کنش بین دو فرد مبتدی است ، به ایده ی گفت و گوی جمعی گسترش می یابد؟ آیا اصول و ویژگی های یک فرد مستقیما به دیگری اعمال می شود؟ چند تشابه بین گفت و گوی دو نفره و گفت و گوی جمعی در یک اجتماع پژوهشی وجود دارد. امکان دارد برای هر شخص تو باشد. در اجتماع پژوهش فلسفی ، ممکن است تعامل من با شما از طریق شما با کل گروه باشد.(قائدی،1386 ، 26)
دیدگاه خود را برای ما ارسال کنید