آموزش فلسفه برای کودکان

فلسفه برای کودکان

فلسفه برای کودکان


برنامه آموزش فلسفه برای کودکان

محسن کرد لو

برای مطالعه مقاله‌های مرتبط با فلسفه و فلسفه برای کودکان اینجا کلیک کنید.

برنامه آموزش فلسفه برای کودکان در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970، توسط لیپمن  و همکارانش طراحی و ارائه شده است. فلسـفه بـرای کودکـان رویکرد شناختی دارد؛ با این تفاوت که  از منظـر فلسفه به آموزش تفکر و اندیشه ورزی ورود پیدا کرده است. مبنای نظری این برنامه طبق نظر بنیانگذار آن یعنی لیپمن چنین است: او معتقد است که کودکـان طبیعتـاً فیلسـوف هسـتند، دائمـاً سؤال می پرسند و به جایگزین ها توجه می کنند. لذا باید این ویژگی را در کودکان توسعه داد تا مهارتهای پایه اندیشه ورزی در آنها قوام یابد.  برای این منظور از شیوه  گفـت وگـوی سقراطی استفاده کنند. از نظر او فلسفه به معنای اندیشه ورزی است و آموزش فلسفه طبق نظریه سقراطی زایاندن اندیشه هاست نه آموختن اندیشه¬ها. لذا او بر این باور می شود که فلسفه را به جایگاه واقعی خود، طبق اندیشه سقراطی بازگرداند. بنابر این آموزه¬های بنیادی می¬توان نتیجه گرفت که کودکان نیز قادرند فلسفه بیاموزند؛ یعنی اندیشه ورزی کنند. این توانایی در درون آنها وجود دارد.

در راستای تلاش برای کاربردی کردن فلسفه و آموزش علمی تفکر انتقادی، « فلسفه برای کودکان و نوجوانان » شاید تازه ترین و بزرگترین گامی است که با هدف تقویت و بالا بردن مهارت استدلال، داوری و قدرت تمییز برداشته شده است. این برنامه، نمونه ی روشنی از کاربرد فلسفه در تعلیم و تربیت است. هدف آن با سایر برنامه های فلسفه ی کاربردی تفاوت اندکی دارد. این برنامه نمی خواهد موضوعات فلسفی را برای افراد غیر فیلسوف روشن کند و مسائل آنها را حل کند، بلکه می خواهد به شاگردان کمک کند تا خودشان کار فکری انجام دهند و مسائل خود را حل کنند( لیپمن،2003). 
    بر این اساس لیپمن تلاش کرد تا چارچوبی مدون برای رشد و توسعه توانایی هـای استدلال و داوری دوران کودکی تدوین کند. فبک بر این ایده مبتنی است که کودکان قابلیت ها و توانایی های استدلال و دانش خود را در یک اجتماع می سازند. نقش معلم و برنامه درسی تدارک مدلی برای تضمین حفظ تفکر سطح بالا در کلاس است (قائدی، 1395).

به نظر می رسد که این برنامه را می توان به نحو تزریقی یا بین برنامه ای در نظام آموزش رسمی و عمومی به کار بست؛ البته با این توضیح که چون در اساس این برنامه فرایند محور است و محتوا برای آن موضوعیت ندارد. لذا مدل تلفیقی مناسب آن، مدل تلفیقی فرایند محور است. بر اساس این مدل می توان مهارت¬های مورد نظر این برنامه را به نحو مقتضی و مناسب در سایر برنامه-های درسی مانند علوم، ریاضی و مطالعات اجتماعی سازماندهی نمود و برای آنها فرصت¬های یادگیری طراحی کرد.  
    فلسفه برای کودکان بر آن است که در وهله ی اول، فلسفه را از موقعیت انتزاعی و برج عاج نشینی پایین آورد و به داخل اجتماع ببرد. دوم اینکه رویکردی نو به نظام تعلیم و تربیت ارائه دهد تا مشکلات و ضعف¬های بنیادی تعلیم و تربیت رایج را که مدت هاست غیرقابل درمان به نظر می¬رسد را  با تغییراتی زیر بنایی در ساختار آن رفع کند. لذا، اولاً این برنامه می¬تواند به  عنوان یکی از جدیدترین دستاوردهای جنبش فلسفه ی کاربردی باشد که از قرن پیشین آغاز شده است و دوم اینکه پارادایمی نو برای آموزش و پرورش و نظام¬های آموزشی باشد؛ پارادایمی که با هدف بالا بردن قدرت داوری و با محوریت تامل و با تکیه بر تمرین شکل می¬گیرد و نه با محوریت تقویت حافظه و آموزش علوم سابق و از قبل تحصیل شده ( ناجی و قاضی نژاد، 1386).

به زعم لیپمن(2003) می‌توان در کلاسهای درس، دانش آموزان را به گونه¬ای با فلسفه درگیر کرد که هرچند سن آنان کم است، اما زمینه‌های فعلیت تفکر فلسفی در آن ها رشد یابد. برای دست¬یابی به این هدف به معلمانی کارآزموده و نیز به متون درسی مناسب نیاز است. به همین دلیل لیپمن و همکارانش برای ارائه طرح فلسفه برای کودکان، داستان‌های فلسفی وهمچنین کتاب های راهنمای معلم را تدوین کرده‌اند.

دیدگاه خود را برای ما ارسال کنید