آموزش فلسفه

فلسفه برای کودکان

آموزش فلسفه برای کودکان


آموزش فلسفه

دکتر محسن کردلو


بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید.

 

با اینکه اندیشیدن از طبیعت آدمی برمی‌خیزد و از این رو برای آدمی امری طبیعی است، ولی درست اندیشیدن کاریست وابسته به هدایت، تمرین و تربیت (نقیب‌زاده،1388 ). با توجه به دو دیدگاه مطرح شده درباره فلسفه، فلسفه را به دو گونه می‌توان آموزش داد: در دیدگاه اول آموزش فلسفه عبارت است از انتقال اندیشه‌های فلسفی به یادگیرندگان. در این دیدگاه فلسفه، در معنای حقیقی خود به کار نرفته است و آموزش آن، سپردن دانستنی ها به دیگران فرض شده است. 
در دیدگاه دوم، آموزش فلسفه، آموزش چگونه اندیشیدن است. از آنجا که فلسفه رو کردن به فهم و شناسایی ذات و حقیقت امور است، دریافتن هر اندیشه ژرف آنگاه ممکن است که اندیشه، بازسازی و نوسازی شود. سخن گفتن از آموزش وقتی که با اندیشه‌های ژرف و ژرف‌های اندیشه سر و کار داریم، بی معنی است، مگر اینکه آموزش را بسی فراتر از سپردن دانستنی‌ها و انتقال معلومات بشماریم و آموزش فلسفه را مثل فراهم کردن زمینه‌ای برای گام نهادن در راه‌هایی بنگریم که ما را به جهان‌هایی می‌برند که فیلسوفان به روی ما گشوده‌اند. نکته بنیادی در آموزش فلسفه این است که تاکید ما بیش از درستی اندیشه بر درست اندیشیدن باشد( نقیب‌زاده ، 1400).
در برنامه فلسفه برای کودکان که در متن های بعدی توضیح خواهم داد دیدگاه دوم یعنی آموزش چگونه اندیشیدن مورد نظر است.

برنامه ی آموزش فلسفه به کودکان 
    
    علاقه به رشد و گسترش توانایی های فکری، تاریخچه ای به میزان عمر بشر دارد و در تاریخ تعلیم و تربیت بسیار به آن پرداخته شده است. از سوی دیگر رشد روزافزون اطلاعات و نیاز به نحوه ی برخورد با این تغییرات، مستلزم پرورش نیروی تفکر است تا فرد توانایی سازگاری و هماهنگی با این تغییرات را داشته باشد. ولی برخی از مدارس به خصوص در کشورهایی که آموزش و پرورش سنتی دارند، بیشتر توجه خویش را به انتقال صرف اطلاعات و حقایق علمی به ذهن دانش آموزان معطوف کرده و از تربیت دانش آموزانی متفکر و خلاق عاجز مانده اند. بنابراین لازم است آموزش و پرورش جدید و با کیفیتی در این نوع جوامع ارائه گردد تا تفکرورزی و روش های صحیح استدلال( تجزیه، تحلیل و ...) را محور برنامه های درسی قرار دهد. در این راستا نیازمند است برنامه های درسی، محتوا، روش¬های آموزش و ارزشیابی و در کل همه فرایندهای یاددهی–یادگیری مورد تجدید نظر قرار گیرد.

آنگاه که اندیشیدن به خودآگاهی می رسد، به فلسفه می رسیم. فلسفه نه فقط برای جوان ترها فرصت تلاش در جهت بررسی موضوعات گسترده ی شخصی و اخلاقی را فراهم می سازد، بلکه موجب می شود تا نسبت به خودشان به عنوان اندیشمندان انتقادی آگاهی زیادتری پیدا کنند. کودکانی که به فلسفه روی می آورند خودشان و جهان را به شیوه ای تازه می بینند. اینها به اندیشه هایی دست می یابند که در غیر این صورت ممکن بود به آن فکر هم نکنند و ایجاد ارتباطاتی را شروع می کنند که به تفاهم عمیق تر منجر می گردد. اینان به بخشی از یک سنت تبدیل می شوند که متجاوز از 2500 سال قدمت دارد. با پرداختن به فلسفه، آنها به پاسخ های دیگران بسنده نمی کنند بلکه آزادند تا امکانات جدید و راه های تازه ی اندیشیدن را جست و جو کنند. اینان آگاهی از خودشان را به عنوان اندیشمند افزایش می دهند( فیشر،1392).

در همین رابطه دیویی معتقد است هدف اصلی تعلیم و تربیت باید پرورش انسانهای متفکر و دارای ذهن کاوشگر باشد.  انسان -هایی که بتوانند با پرورش تفکر خود به عنوان یک ابزار کارآمد، تغییرات مطلوبی در ذهن خود و دیگران موجب شده و در ادامه منجر به ترقی تعلیم و تربیت و کل جامعه شوند.

 

برای مطالعه ادامه این مقاله اینجا کلیک کنید.

دیدگاه خود را برای ما ارسال کنید